آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره

آرنیکا گل همیشه بهارم

می

چند وقتیه شبا توی خواب می گی مه مه شیرتو می خوری می خوابی امروز ظهر بعد از رقص بعد ناهار خوابیدی روی بالش منم کنارت رفتی هاپو رو هم آوردی که لذتت کامل شه از هر چی لذت می بری هاپو هم باید باشه مثل نقاشی کشیدن ، شیر خوردن ، بازی با کارتها ، دراز کشیدی منتظر شیر گفتم آرنیکا این چی ؟ گفتی :مه ،گفتم: مه ،گفتی: می، گفتم :می ،گفتی :مه  با اون چشای خوشگلت ذول زده بودی تو چشمام پیشونیتو چسپوندی به مه خوابیدی خدایا شکرت سالم نگهش دار ...
29 آذر 1391

نقاش باشي

استعداد های دردونمون داره یواش یواش آشکار می شه خانم طلا مداد رو از من گرفت و دوید رفت توی اتاقش داد زدم آرنیکا نکشی به جایی دیدم با عجله از اتاقش اومد بیرون رفت بغل میز ناهار خوری وایستاده و داره دستشو می کشه به دیوار یعنی قبلا کشیدم شما خبر نداری حالا کی چجوری خدا می دونه چون تا اینجایی که من می دونستم خانم خانما اصلا بلد نیست مداد جوری دستش بگیره که بتونه باهاش خطی بکشه شاید کاغذ و لایق نقاشی خودش نمی دونسته این هم اولین نقاشی آرنیکا البته این شاهکار توسط مامان نقاش باشي با پاکن پاک شد و نقاشباشی تا شب چند دفعه با تعجب روی دیوار بدنبال اثر خودش  گشت این هم هنر جدید پرنسس ما بعد از اینکه طی یک مهمانی در خانه ...
6 آذر 1391
1